داغ دل مولا دوباره گشت تازه
ریحانه ها را خواند پاى ان جنازه
کاى گوشه گیران شب غربت بیایید
آخر وداع خویش ، با مادر نمایید
ان پر شکسته طایران از جا پریدند
افتادن و خیزان جانب مادر دویدند
بدست صاف و ساده در دسته
داغ دل مولا دوباره گشت تازه
ریحانه ها را خواند پاى ان جنازه
کاى گوشه گیران شب غربت بیایید
آخر وداع خویش ، با مادر نمایید
ان پر شکسته طایران از جا پریدند
افتادن و خیزان جانب مادر دویدند
بدست صاف و ساده در دسته
خود در کفن پیچید ان خونین بدن را
خونین بدن نه ! بلکه جان خویشتن را
چشم از نگه ، لب از نوا، ناى از سخن بست
بگشود دست حسرت و بند کفن بست
ناگه فتاد ان تیره کوکب را نظاره
برگرد ماه خویش ، لرزان دو ستاره
دو گوشوار غم ز هوش افتاده بودند
بر خاک تنهایى خموش افتاده بودند
دو جوجه در اشیان بى اشیانه
دو بلبل خاموش مانده از ترانه
از بى کسى دو بال درهم برده بودند
گویى کنار جسم مادر مرده بودند